حتماً بارها کلمه کارآفرینی به گوشتان خورده است اما این کلمه، داستان وتاریخچه خواندنی هم دارد. در این بخش، به بررسی تاریخچه و داستان کارآفرینی می پردازم و شما را به سفری کوتاه به بزرگترین مرکز کارآفرینی جهان (دره سیلیکون) دعوت میکنم. لطفا تا انتهای این سفر شیرین همراهمان باشید.
واژه کارآفرینی:
واژۀ «کارآفرین[۱]» از دهۀ ۱۳۷۰شمسی به دامنۀ لغات فارسی افزوده شد. این واژه از کلمۀ فرانسوی entreprendre بهمعنای برعهدهگرفتن و تعهد، نشئت گرفته است. از حدود سال ۱۷۰۰میلادی فرانسویان به پیمانکاران دولت که متصدی ساخت جاده، پل، بندر و تأسیسات بودند، لفظ «کارآفرین» را به کار میبردند.[۲]این واژه را اولین بار در سال ۱۸۴۸ جان استوارت میل از فرانسوی به انگلیسی ترجمه کرد.
او عمل کارآفرین را شامل هدایت، نظارت، کنترل و مخاطر هپذیری میدانست.[۳] در دهۀ اخیر، به مفهوم کارآفرینی از مناظر مختلفی توجه شده است. برای مثال، اقتصاددانان کارآفرینی را از منظر تأثیرگذاری در اقتصاد و رشد اقتصادی مدنظر قرار دادهاند، روانشناسان دربارۀ خصوصیات فردی و روانشناختی کارآفرینان تحقیق کردهاند، جامعهشناسان ابعاد و تبعات اجتماعی کارآفرینی را بررسی کردهاند و محققان علوم مدیریت نقش کارآفرینان را در شرکتها بررسی کرده و به بررسی نقشآفرینی کارآفرینان در سازمانهای بزرگ (کارآفرینی سازمانی) یا ایجاد کسبوکار شخصی (کارآفرینی مستقل) پرداختهاند.[۴]
داستان جهانیشدن کارآفرینی از «نیازی اقتصادی» شکل گرفت
پیش از آغاز در دهۀ ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۹، رکود گستردۀ اقتصادی، جهان را در بر گرفت. سیر نزول اقتصاد جهانی از سال ۱۹۲۹ آغاز و تا اوایل سال ۱۹۳۹ ادامه یافت. این رکود[۵] طولانیترین و گستردهترین بحران اقتصادی سدۀ بیستم لقب گرفت که از ایالات متحده آمریکا آغاز شد و کشورهای بسیاری از جمله ایران را درنوردید.
بسیاری از شرکتهای بزرگ در آمریکا ورشکست شدند. بازار سهام والاستریت بهشدت سقوط کرد و بسیاری از سرمایهگذاران سرمایۀ خود را از دست دادند. بیکاری و فقر بهصورت فزایندهای افزایش پیدا کرد. در سال ۱۹۳۳ بهدلیل ابربدهی بانکی و ناتوانی دولت آمریکا از پرداخت حقوق کارگران و کارمندان، تمامی بانکها تعطیل شدند.
تولید صنعتی آن کشور به کمتر از نصف رسید. این رکود که با خشکسالیهای گسترده در دشتهای جنوبی آمریکا و تگزاس همراه بود، موجب ازبینرفتن تمامی محصولات کشاورزی، تلفشدن بسیاری از دامها و کشتهشدن تعداد زیادی از مردم بهخصوص سیاهپوستان در نواحی قحطیزده شد. بسیاری از اقتصاددانان از جنبههای مختلفی به بررسی عوامل این رکود پرداختند و عوامل شکلگیری و وقوع آن را بررسی کردند.
ژوزف شومپیتر
یکی از اقتصاددانانی که راهحل مناسبی برای برونرفت از مشکلات اقتصادی ارائه داد، ژوزف شومپیتر اتریشی بود. وی در قالب نظریۀ توسعۀ اقتصادی، راهحل برونرفت از بحران اقتصادی را در بازنگری مفهوم سرمایهداری با ازبینبردن ساختارهای کهنه و ایجاد ساختارهای جدید اقتصادی میدانست و کارآفرینان را مسئول ایجاد این تحول اقتصادی معرفی کرد. نظریۀ ژوزف شومپیتر، سبب شد تا به نگرش وی در خصوص نقش محوری کارآفرینان در توسعۀ اقتصاد توجه شود. بهنظر شومپیتر، مشخصۀ بارز و اصلیترین خصوصیت کارآفرین، «تخریب خلاق» است که بهعنوان نیرویی برانگیزاننده، در توسعۀ اقتصادی جامعه ضروری است. او این اصطلاح تناقضآلود را اینگونه تشریح میکند:
ایجاد بازارهای جدید داخلی یا خارجی و توسعۀ یک سازمان از یک مغازۀ کوچک به شرکتی مثل یو.اس.استیل، فرایندهای مشابهی از جهش صنعتی را به نمایش میگذارند که بهطور پیوسته ساختارهای اقتصادی را از درون متحول ساخته و ساختارهای کهنه را نابود کرده و ساختار جدیدی را به وجود میآورد. این فرایندِ تخریب خلاق، واقعیتی اساسی در رابطه با سرمایهداری است.[۶]
تخریب خلاق، تغییر دائمی را بهعنوان یک پدیدۀ ثابت در فرایند رشد به رسمیت میشناسد و به ما یادآوری میکند که رشد شرکتها و ایجاد صنایع نوین بدون ازمیانبرداشتن نظمی که از قبل وجود داشته، ممکن نیست. ایستایی و نداشتن تکاپو و حرکت موجب ضعف و ازبینرفتن شرکتها و بانکها و تأمینکنندگان و توقف چرخۀ اقتصادی و فقر جامعه میشود.
داگلاس نورث
اقتصاددان دیگری بیش از شصت سال از عمر خود را برای یافتن پاسخی به این سؤالات گذاشت: چه عواملی باعث موفقیت یا شکست نظامهای اقتصادی بوده؟ چرا برخی از کشورها ثروتمند میشوند و برخی فقیر میمانند؟ او داگلاس نورث است.
وی را میتوان از اقتصاددانان عملگرای تأثیرگذار و پرنفوذ سدۀ اخیر دانست که حتی در ۹۱سالگی نیز دست از تلاش و ارائۀ دیدگاههای خود برنداشت. وی به بررسی موشکافانه و تحلیل تاریخ اقتصاد آمریکا پرداخته و کتابهای مختلفی به چاپ رسانده است. همچنین پژوهشهای گستردهای در خصوص نحوۀ شکلگیری نظام اقتصادی بیش از چهل کشور در حال توسعه کرده است.
تبلور دیدگاههای وی نهتنها در نظام بانک جهانی و نظام اقتصادی جدید دولت آمریکا مشهود است، بلکه به کشورهای مختلفی نظیر چین، سنگاپور، تایوان، اوکراین، برخی از کشورهای استقلالیافته از شوروی، برخی از کشورهای آمریکای لاتین و برخی از کشورهای خاورمیانه نیز مشاورۀ اقتصادی داده و جوایز و تقدیرنامههای بسیاری دریافت کرده است. بسیاری از این کشورها برنامههای متنوعی برای آموزش و توسعه و بهکارگیری نظریههای وی در قالب طرحهای خصوصیسازی و طرحهای چابکسازی دولتها به کار گرفتهاند. نیم قرن بررسی مستمر، تحقیق، مشاوره و ارائۀ نظریات بکر و تأملبرانگیز، او را در سه دوره کاندیدای دریافت جایزۀ نوبل اقتصادی کرد و نهایتاً در سال ۱۹۹۳ بههمراه ویلیام دوگل مفتخر به دریافت این جایزۀ ارزشمند شد.
وی دریافت نظریههای سنتی اقتصادی، بهتنهایی پاسخگوی عوامل رشد یا افول اقتصادی کشورها نیستند. او با بهرهگیری از علوم دیگری نظیر علوم آماری، علوم اجتماعی، تاریخنگاری و روشهای تحقیق، و تلفیق آنها با علم اقتصاد، به شناسایی عوامل تأثیرگذار در اقتصاد کشورها و آزمون آنها در مقابل فرضیۀ صفری که برخی عوامل را بیاهمیت میداند، پرداخت و از پیشگامان تاریخ اقتصادی جدید یا تاریخسنجی[۷] شد.
داگلاس نورث پیشنیاز توسعۀ اقتصادی را توسعۀ نیروهای انسانی و ایجاد محیطی برای بارورسازی و پرورش نیروهای خلاق و مرزشکن (کارآفرین) میداند. وی میگوید:
برای درک اینکه آیا جامعهای در آینده به توسعه دست پیدا میکند، باید بهجای بررسی فناوریهای آن جامعه که از ظواهر توسعه است، میزان خلاقیت، پرسشگری، تحرک، روحیۀ کار تیمی و تنوعطلبی کودکان آن جامعه را سنجید. برای فهم اینکه کشوری توسعهیافته یا در حال توسعه است، نیازی به اندازهگیری درآمد یا سرانۀ ملی نیست. کافی است به دبستانها برویم و به آموزش کودکان توجه کنیم. نطفههای توسعه در دبستانها بسته میشوند، نه در آزمایشگاهها. انسانها هستند که سرمایه را بارور، فناوری را ابداع و طبیعت را تسخیر میکنند؛ لذا انسانی قدرت خلاقیت دارد که شخصیت او در دوران کودکی با این مفاهیم خو گرفته باشد. کودکی که فقط آموخته است چشم بگوید، منفعل باشد و ساکت بماند، چگونه میتواند در عرصۀ تولید و دانش و فناوری، پیشتاز و خلاق و مرزشکن باشد؟! سرمایههای ما در چاههای نفت یا در بانکها نیست. سرمایههای ما در دبستانها نشستهاند. با آنان چه میکنیم؟
داگلاس نورث نهادهایی نظیر دولتها و تشکلهایی را که به تدوین و اجرا و نظارت قانون میپردازند، بهعنوان عوامل شکلدهندۀ محیط کسبوکار، در رکود و توسعۀ اقتصادی کشورها تأثیرگذار میداند و کلید توسعۀ اقتصادی را وجود نهادهای انعطافپذیر و شفاف اعلام میکند. نورث برخلاف اقتصاددانان نئوکلاسیک که عقیده دارند نهادها، چه سیاسی و چه اقتصادی، در اقتصاد اهمیتی ندارند، نقش کلیدی برای آنها قائل است. وی با بسط نظریۀ اقتصاد نهادی نوین،[۸] رشد بلندمدت اقتصادی را مستلزم توسعۀ حکومت قانون و حفاظت از آزادیها و حقوقی میداند که از طریق نهادها به اجرا درمیآیند.
بهنظر وی، نهادها قوانین بازی یک جامعه و محدودیتهای تدبیرشدۀ بشری هستند که تعاملات انسانی را ساختار میدهند و از آمیزهای از قواعد رسمی (قوانینی عمومی، مقررات و…)، هنجارهای غیررسمی (فرهنگ، سنت، هنجارهای رفتاری و…) و مشخصههای تقویتکنندۀ این دو تشکیل شدهاند. در مقابل، سازمانها (تشکلهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و آموزشی) بازیگرانی هستند که مطابق با قوانین بازیِ نگاشتهشده توسط نهادها به رقابت میپردازند. مشکل زمانی پیش میآید که نهادها بهعنوان بازیگر و نه قانونگذار یا مجریِ قانون، وارد عرصۀ رقابت با سازمانها میشوند و از اختیارات حاکمیتی و سیاستگذاری، برای تبیین یا تفسیر قوانین بهنفع خود و بهزیان رقبا بهره میگیرند و این عامل موجب منفعلشدن عمومی سازمانها و رقابتناپذیری، ازبینرفتن شرکتهای مولد، رانت، فساد و در نهایت رکود اقتصادی میشود. نورث میگوید: سیاست است که عملکرد اقتصادی را شکل میدهد؛ زیرا سیاست است که قواعد بازی را تعریف و تقویت میکند.
بنابراین قلب سیاستگذاری توسعه باید ایجاد سیاستهایی باشد که حقوق مالکیت کارآمدی را ایجاد و تقویت کند.
وی کارآفرینان را عامل اصلی یادگیری (تغییر) سازمانها و نهادها میداند. از نظر وی، در اقتصاد دو شاخص نرخ یادگیری و نوع یادگیری اهمیت دارد.
نرخ یادگیری، سرعت تغییر اقتصادی را مشخص کرده، نوع یادگیری، جهت آن را تعیین میکند. نوع یادگیری، ساختار انگیزشی موجود در نهادها را منعکس میسازد. مثلاً اگر نهادی به دزدی، بیشتر از فعالیتهای مولد پاداش دهد، شکل یادگیری به دزدِ بهتر بودن تغییر خواهد کرد. نرخ یادگیری هم منعکسکنندۀ شدت رقابت در میان سازمانهاست و اگر رقابت در نتیجۀ قدرت انحصاری خاموش شود، انگیزۀ یادگیری کاهش مییابد یا از بین میرود. از طرف دیگر، وی هنجارهای غیررسمی (فرهنگ، سنت، هنجارهای رفتاری و…) را عامل تعیینکنندهای برای بهبود عملکرد اقتصادی میداند.
در دنیای امروز، یادگیری، منبع برتری و مزیت رقابتی پایدار است؛ بنابراین کارآفرینان بهعنوان عوامل تغییر اقتصادی جامعه و عناصر یادگیرندۀ سازمانها باید از نقش کلیدی خود آگاه باشند و بدانند قبل از آغاز فعالیتشان باید بستر و محیط و حتی فرهنگ لازم را برای انجام فعالیتهای خلاقانه فراهم آورند.
همان گونه که نورث اشاره کرده است، تا پیش از سال ۱۹۷۰، دولت آمریکا و غولهای صنعتی، متولی ایجاد کسبوکار و اشتغالزایی در آمریکا بودند. شرکتهای کوچک و متوسط، رقیبی برای شرکتهای دولتی شناخته میشدند و بهراحتی از گردونۀ رقابت حذف میشدند. این عامل از مهمترین عواملی است که موجب رکود بزرگ دهۀ ۱۹۲۰ و پس از آن رکود دهۀ ۱۹۷۰ آمریکا شد. نقشآفرینی عملی کارآفرینان در همین دوران شکل گرفت و موجب تغییر روند رکود اقتصادی شد.
در اواخر دهۀ ۱۹۷۰ بهعلت تغییر در گرایشهای جامعه، موج جدیدی از کسبوکارهای کوچک و افراد خوداشتغال، میلیونها شغل جدید را به وجود آوردند و برخلاف سیاستهای پیشین، دولت آمریکا بخشی از کسبوکارها را به بخش خصوصی واگذار کرد. این تغییر روند و رهایی از رکود اقتصادی در آمریکا، علاقۀ بسیاری از محققان رشتههای متفاوت را برای بررسی علل و چگونگی این پدیدۀ جلب نمود (بری و دراکر).[۹]
شکل گیری دره سیلیکون:
فردریک ایمونز ترمن و دانشگاه استنفورد
یکی از افراد تأثیرگذار و کمترشناختهشدهای که توانست با اجراییکردن ایدۀ خود، به تئوریهای اقتصادی فوق جامۀ عمل بپوشاند و با فراهمآوردن بستری مناسب، تهدیدهای ناشی از بیکاری و معضلات اقتصادی دوران رکود ۱۹۷۰ آمریکا را به فرصت طلایی تبدیل کند و موجب جهانیشدن پدیدۀ کارآفرینی و توسعۀ آن شود، فردی است بهنام فردریک ایمونز ترمن،[۱۰] مهندس برق و استاد دانشگاههای هاروارد و استنفورد که او را بهنام پدر درۀ سیلیکون[۱۱] میشناسند.
تا قبل از جنگ جهانی دوم، وزارت دفاع آمریکا فرایندهای تحقیق و توسعۀ خود را بهصورت محرمانه در آزمایشگاههای اختصاصی به انجام میرساند. در اواخر نبرد، ماهیت جنگ از جنگ فیزیکی به جنگ الکترونیکی تغییر یافته بود و سامانههای مخابراتی و راداری نقش تعیینکنندهای در عملیات جنگی داشتند.
نیازهای گوناگون، کمبود افراد متخصص و نیاز به بهرهگیری از ظرفیتهای علمی تازه و ایدههای نو سبب شد این وزارتخانه سیاست چندینسالۀ خود را تغییر دهد و برای پیشبرد برخی از پروژهها، با تأمین اعتبار پژوهشی، از ظرفیت دانشگاههای فنی و مهندسی مختلف بهرهبرداری کند. آزمایشگاه الکترونیکی مجهز دانشگاه هاروارد و افراد نخبۀ آن دانشگاه، گزینۀ مناسبی برای استفاده از ظرفیتهای آن دانشگاه بود. فردریک ایمونز ترمن هدایت آزمایشگاه تحقیقات رادیویی دانشگاه هاروارد را بر عهده گرفت و در طول جنگ جهانی دوم، اقدامات چشمگیری برای بهبود عملکرد ضدهوایی راداری و ماکروویو ارائه داد. خدمات شاخص او موجب شد در سال ۱۹۴۵ به ریاست دانشکدۀ مهندسی استنفورد منصوب شود.
پس از پایان جنگ، علوم و صنایع مختلفی که در خدمت جنگ بودند، به بازتعریف نیاز داشتند. دانش و تجربیات گرانبهای کسبشده در دوران جنگ باید در زمینههای دیگری به کار گرفته میشد. با بازگشت جوانان از جنگ و هجوم آوارگان جنگی از کشورهای مختلف، تقاضا برای کار رو به افزایش نهاده بود.
با توجه به تخصصهای متفاوت ایشان، مکانی برای اجتماع دانش فنی و بهاشتراکگذاشتن دانش آنها وجود نداشت. از طرفی، دانشگاه استنفورد نیز نمیتوانست هزینهها را تأمین کند. این مسائل و تجربۀ ارزندۀ فردریک ترمن در آزمایشگاه تحقیقاتی دانشگاه هاروارد باعث شد تا وی به ایجاد مرکز آزمایشگاه تحقیقاتی دانشگاه استنفورد (پارک صنعتی استنفورد) اهتمام ورزد. وی مسئولان دانشگاه را مجاب کرد تا بخشی از زمینهای دانشگاه را به تأسیس آزمایشگاه اختصاص دهند و برای جبران هزینههای ساختوساز و سایر هزینههای دانشگاه، بخشهای دیگر از زمینها و املاک دانشگاه را به شرکتهایی که در صنایع الکترونیکی و فناوریهای مرتبط مشغولاند، اجاره دهند.
او از یک سو ارتباطات خود را در وزارت دفاع آمریکا برای تعریف پروژههای مشابه قبلی در مرکز تحقیقاتی جدید به کار گرفت و از سوی دیگر، دولت کالیفرنیا را متقاعد ساخت تا حق مالکیت و اختراع به رسمیت شناخته شود و برای شرکتهایی که در آن مکان به فعالیت میپردازند، تسهیلاتی در نظر بگیرند. وی فارغالتحصیلان دانشگاه و نخبگان و سربازان برگشته از جنگی را که علاقهمند به تحقیق در زمینۀ الکترونیک و رادار و رادیو بودند، به فعالیت در این آزمایشگاه تحقیقاتی ترغیب کرد. همچنین دانشجویان و فارغالتحصیلان دانشگاه را به تأسیس شرکتهای شخصی تشویق کرد. او و تیمش به افراد بسیاری برای تأسیس و توسعۀ کسبوکارشان مشاوره دادند و در برخی از شرکتهای نوپا سرمایهگذاری کردند.
فردریک ترمن با الگوبرداری از پروژههای موفق انجامشده در آزمایشگاه هاروارد، مدل جدیدی برای تجاریسازی ایدههای خصوصی بنیان نهاد. علاقهمندان ایدۀ خود را در آزمایشگاه تحقیقاتی دانشگاه یا سایر آزمایشگاههای پژوهشی امتحان میکردند و در صورت موفقیت اولیه، با سرمایهگذاری مختصری محصول خود را به تولید میرساندند. پس از اخذ بازخوردهای لازم از مشتریان، به بهبود محصول و تولید انبوه آن و ارائۀ محصول تجاری در بازار اقدام میکردند. ایجاد سامانهای برای ثبت اختراع و بهرسمیتشناختن ایده (قبل از اختراع)، بهرهگیری از تسهیلات مالی ارزانقیمت برای تولید انبوه و نیز امکان الگوبرداری از شرکتهای مشابه و بهرهگیری مناسب از نظرات علمی متخصصان، موجب کوتاهشدن چرخۀ ایده تا محصول تجاری و موفقیت بسیار زیاد این شرکتها شد.
پس از رشد نسبی شرکتهای نوپا در این منطقه، قیمت سهام آنها رو به فزونی مینهاد؛ لذا یا بخشی از سهام خود را به فروش میرساندند یا در شرکتهای دیگری سرمایهگذاری میکردند یا با شرکتهای دیگری ادغام میشدند یا شرکتهای دیگری از درون آنها متولد میشدند. در هر حال، بهراحتی آموختههایی را که موجب رشد و توسعۀ آنها شده بود، در اختیار فرزندان یا شرکای تجاری جدید مینهادند. این چرخه منجر به یادگیری، توسعه، سودآوری و خلق محصولات جدید میشد. همچنین تولد چندبارۀ این شرکتها، با ایدۀ تخریب خلاق شومپیتر سازگار است.
واریان اسوشیتس
اولین مستأجر این پارک، شرکت واریان اسوشیتس بود که فارغالتحصیلان دانشگاه استنفورد آن را تأسیس کرده بودند. این شرکت در زمینۀ تولید قطعات رادارهای نظامی فعالیت میکرد. همچنین از مستأجران اولیه، دو دانشجوی مهندسی دانشگاه استنفورد بهنامهای ویلیام هیولت[۱۲] و دیوید پکارد[۱۳] بودند که پروژۀ کارشناسیارشد خود را (یک نوسانساز صوتی) در گاراژ شخصی منزلشان در سال ۱۹۳۹ آغاز کرده بودند. آنها با حمایت استادشان آقای ترمن این محصول را به تولید صنعتی رساندند. این دو در سال ۱۹۵۳ شرکت خود را به این پارک منتقل کردند. امروزه این شرکت که بیش از نیم قرن محصولات ارزندهای به دنیای فناوری اطلاعات تقدیم کرده است، بهنام شرکت HP (اولین حرف هیولت و پاکارد) در دنیا شناخته میشود و آن گاراژ نماد تشکیل درۀ سیلیکون است.
ویلیام شاکلی
از دیگر افراد تأثیرگذار در مشهورشدن این مکان، دانشمندی بهنام ویلیام شاکلی[۱۴] است. شاکلی و همکارانش بهدلیل اختراع ترانزیستور، موفق به دریافت جایزۀ نوبل سال ۱۹۵۶ شدند؛ اما نتوانستند برای تجاریسازی محصول خود، سرمایهگذار پیدا کنند. همین عامل باعث شد از آزمایشگاه بل که در شرق آمریکا قرار داشت، پا به بیرون بنهند و بهدنبال مکانی برای تأسیس آزمایشگاه خودشان باشند و چه مکانی بهتر از پارک صنعتی استنفورد. شاکلی در سال ۱۹۵۶ آزمایشگاه نیمههادی شاکلی را در این پارک صنعتی تأسیس کرد. پس از مدتی، وی و همکارانش موفق به اختراع و تجاریسازی ترانزیستورهای بسیار کوچکتری بر مبنای کریستالهای سیلیکونی شدند و به این ترتیب این پارک صنعتی به «درۀ سیلیکون» شهرت یافت. اختراع ترانزیستور و مدارهای جامع و تجاریسازی آن، شرکتهای تولیدکنندۀ قطعات نیمههادی و الکترونیکی دیگری را ایجاد کرد و موجب کوچکشدن حجم رایانهها و کاهش محسوس قیمتها شد. شرکتهای اینتل و ایامدی بهعنوان بزرگترین تولیدکنندههای تراشههای سیلیکونی، شهرت جهانی یافتند. این اختراع زمینهساز تولید و توسعۀ رایانههای شخصی در دهۀ ۱۹۷۰ گردید و شرکتهای دیگری نظیر اپل و آیبیام به این پارک آمدند و طلایهدار تولید رایانههای شخصی اولیه شدند.
با ظهور اینترنت و جهانیشدن آن، دنیایی از ایدههای تازه هم شکل گرفت و این پارک به سرزمین عجایبی تبدیل شد که آلیسهای بسیاری وارد آن شدند. تجمیع شرکتهایی نظیر آلفابت، گوگل، متا (فیسبوک)، یاهو، نتفلیکس، سیسکو، ایبی، آمازون، اینتل، اوراکل و صدها شرکت دیگر موجب شکلگرفتن اکوسیستمی شد که هستۀ اصلی آن را استادان دانشگاه، دانشمندان و افراد خلاق و بلندپرواز تشکیل میدادند. شکلگیری این محیط جذاب، افراد ایدهپرداز و فرصتطلب را واداشت تا بهجای جستوجوی طلا در شمال آمریکا یا چالش طلبی در بازار والاستریت، به این دره قدم بگذارند و با سرمایهگذاریهای علمی و مالی خرد و کلان خود، در شکلگیری شرکتهایی نوآور و خلاق سهیم شوند و با خلق محصولات مختلف و ایجاد ارزشهای متنوع، دنیا را به محل بهتری برای زیستن تبدیل کنند. این شرکتها درۀ سیلیکون را به مهمترین قطب علم و فناوری دنیا تبدیل کردند، همان مکانی که با ایجاد میلیونها شغل، نهتنها نقش تأثیرگذاری در پایاندادن به رکود اقتصادی دهۀ ۱۹۷۰ داشت، بلکه زمینهساز ثبات و رشد اقتصادی آمریکا در دهههای بعد شد.
حتی به فکر خوشبینترین افراد هم نمیرسید که تحقق ایدۀ فردریک ترمن برای ایجاد مرکزی علمی و تجاری، اولین قدم در راه بنیانگذاری قلب انفورماتیک جهان و خلق دنیای دیگری باشد که عنوان مجازی را به یدک میکشد. خود وی دراینباره میگوید:
وقتی ما درصدد ایجاد جامعهای از دانشمندان فنی در درۀ سیلیکون بودیم، اینجا چیز زیادی نبود و بقیۀ جهان خیلی بزرگ به نظر میرسید. اکنون بسیاری از بقیۀ جهان در اینجاست!
در حال حاضر، این منطقه بخش اعظمی از تولیدات داخلی ایالت کالیفرنیای آمریکا را به خود اختصاص داده است. بیش از یکونیممیلیون شغل در این منطقه ایجاد شده و درآمد سرانۀ منطقه حدود ۸۰هزار دلار است. یکسوم حجم سرمایهگذاریهای خطرپذیر آمریکا در این منطقه صورت میگیرد. بیش از ۲۵۰هزار دانشآموخته حوزۀ فناوری اطلاعات در این منطقه مشغول به کار هستند. بیش از دوسوم از مردم دنیا از دستاوردهای این منطقه بهرهمند شدهاند و این منطقه پایهگذار بسیاری از مشاغل رایانهای است.
اکوسیستم دره سیلیکون
هنر فردریک ترمن را میتوان در تشخیص صحیح فرصت، اقدام سریع و به موقع، متقاعدکردن همزمان تمامی ذینفعان (از مؤسسان دانشگاه، مقامات دولتی، مسئولان وزارت دفاع گرفته تا صاحبان مشاغل، دانشجویان، متخصصان، دانشمندان و…) و مراقبت از گسستهنشدن ارتباطات ایشان برای ایجاد محیط علمی مطلوب دانست. این محیط علمی که فرهنگ غیررسمی همیاری و کمک به یکدیگر را در جوّ خود دارد، خصوصیات جذاب دیگری هم دارد: حاشیۀ ریسک کم، تسهیلات مالی، امکان بهرهگیری از مشاورۀ علمی و مدیریتی ارزانقیمت و دسترسی آسان به دانش روز و فناوریهای نوین جهان. این باعث شده محیطی رؤیایی برای افراد خلاق و ایدهپرداز باشد تا بتوانند فرایندهای موردنیاز را از مرحلۀ ایدهپردازی تا خلق ایده و تجاریسازی آن به انجام برسانند.
اما از همۀ اینها مهمتر، این است که فردریک ترمن توانست با طراحی و اجرای یک اکوسیستم هوشمندانه، شبکهای از اهالی علم و صنعت و فناوری تشکیل دهد و با ایجاد مشوقهایی، برای همافزایی روابط انسانی اقدام کند. این اکوسیستم، تبادل اطلاعات بین ذینفعان را تسهیل کرد، هزینۀ مبادلات را کاهش و میزان یادگیری و رقابت را افزایش داد و موجب توسعۀ اقتصادی آن منطقه شد. حاصل تلاش وی، ایجاد فرهنگی بود که کمکرساندن به یکدیگر، اشتراکگذاری دانش و تجارب کسبشده (موفق یا ناموفق) و رقابت را در کنار هم داشت. همچنین با قوانینی نوشته و نانوشته، حقوق مالکیت کارآمدی را برای افراد ایجاد کرد که از مخاطرات و کسب تجربه حمایت میکرد. شاید شکلدهی به این فرهنگ را بتوان مهمترین عامل موفقیت آن دانست.
امروزه درۀ سیلیکون برای بسیاری از پارکهای علم و فناوری و شهرکهای صنعتی و دانشگاههای دنیا به الگوی موفقی از اجرای سازمانیافتۀ توسعۀ نوآوری و کارآفرینی شناخته شده است. علاوه بر پدیدۀ کارآفرینی، مفاهیم نوظهور دیگری همچون شرکتهای نوپا،[۱۵] سرمایهگذاران خطرپذیر،[۱۶] مراکز شتابدهنده[۱۷] و سرمایهگذاران فرشته[۱۸] شکل گرفت که نمونههای پرشماری از آنها در این دره به فعالیت پرداختهاند و محققان بسیاری را بهسوی خود جلب کردهاند. برای تشریح این مفاهیم و شرح موفقیت کارآفرینان این ناحیه، کتابهای پرشماری نگاشته شده و مقالات مختلفی به رشتۀ تحریر درآمده است. کتابهایی همچون نوپای ناب، ترن هوایی کارآفرینی، از صفر به یک، رازهای آمازون: مسیر خلق یک برند شگفتانگیز، بیواسطه از دل که به فارسی ترجمه شده و داستان شکلگیری میوههای برگرفته از این درخت حدود ۶۰ سالهاند و در هریک، رازهای موفقیت و توصیههای برای بهبود عملکرد کارآفرینان و شرکتها آمده است.
برگرفته از کتاب از خودآفرینی تا کارآفرینی – انتشارات هورمزد- نویسنده: سعید مصباح
درصورت علاقه به مطالب کارآفرینی پیشنهاد می شود مقاله کارافرینی را هم مطالعه فرمایید.
سایت توسعه فردی، کارآفرینی و توسعه کسب وکار
[۱] entreprenership
[۲]. کوچران (Cochran)، ۱۹۶۸.
[۳]. بروکهاوس و هورتیتز (Brockhaus & Horwitz)، ۱۹۸۶.
[۴]. به علاقهمندان مطالعۀ تخصصی در حوزۀ کارآفرینی توصیه میکنم کتاب دکتر احمد پوردارایانی بهنام کارآفرینی؛ تعاریف، نظرایات و الگوها را مطالعه کنند. ایشان در این کتاب به جمعبندی و تشریح نظریههای اقتصادی و غیراقتصادی مطرحشده در زمینۀ کارآفرینی و بررسی تحقیقات و مدلهای نظری مطرح تا دهۀ ۱۹۹۰ پرداخته است.
[۵]. Great Depression
[۶]. ژوزف شومپیتر (۱۸۸۳ تا ۱۹۵۰)، کتاب کاپیتالسیم، سوسیالیسم و دموکراسی (۱۹۴۲).
[۷]. شاخهای از علم است که با استفاده از مطالعات کمّی و تحلیلهای پیشرفتۀ آماری، دو هدف عمده را دنبال میکند: گزارههای توصیفی دقیقتری دربارۀ گذشته ارائه کند و توضیح کاراتری از چرایی رخدادن پدیدههای تاریخی، دستکم در تاریخ اقتصادی، بدهد تا از عهدۀ حل مسائل مهم برآید.
[۸]. New Institutional Economics
[۹]. D. Birch (1990), P. Drucker (1985).
[۱۰]. Frederick Emmons Terman (1900-1982)
[۱۱]. Silicon Valley
[۱۲]. William (Bill) Hewlett
[۱۳]. David Packard
[۱۴]. William Shocckley
[۱۵]. Startups
[۱۶]. Venture Capital Fund
[۱۷]. Accelerator
[۱۸]. Angel Investor