کلید ۵ (نهایی) موفقیت و کارآفرینی: آزموده میشوید؛ منتظر وزیدن طوفان باشید!

فلسفۀ طوفان، افتادن برگ نیست؛ امتحان ریشههاست!
چرا گذر از آزمون ها، کلید نهایی موفقیت است؟
پیمودن مسیر، برای تحقق هدف بیهزینه نیست: آزموده میشویم. ایمانمان و اعمالمان در بوتۀ آزمایش گذاشته میشود تا عیارش برای خودمان معلوم شود.وقتی وارد کاری میشویم، از لحظهای که باور جدیدی در ذهنمان ریشه میدواند، از لحظه ای که تصمیم جدیدی می گیریم. از لحظه ای که به انجام کاری مصمم می شویم و دست به عمل جدیدی می زنیم مشکلات و آزمونها آغاز میشود. نا امید نشدن و گذر از آزمونها کلید نهایی موفقیت است.
قبل از دریافت کلید نهایی پیشنهاد میشود کلیدهای طلایی قبلی را هم در جیب ذهنتانتان بگذارید:
کلید سوم با تونلهای هوایی اوج بگیرید- ایجاد شبکه اجتماعی و تعامل با دیگران
همانطور که در مقاله قبل گفتم : زمانی که دست به انجام کار بزرگی میزنیم، بهمعنای آن است که داریم تغییری ایجاد میکنیم. ایجاد تغییر یعنی اینکه برای حفظ وضع موجود، ارزشی قائل نیستیم و سعی میکنیم شانههای این وضع را بگیریم و بهشدت تکانش دهیم! این اقدام از نظر ما مطلوب است؛ اما ایجاد وضعیت جدید، با منافع خیلیها در تضاد است.
اولین دشمنی که خودمان تحریکش میکنیم، همان وضع موجود است. چهکسی پس از برخورد شدید، ساکت خواهد ماند؟! عامل تغییر بودن و تکاندادن شانههای وضعیت کنونی در لحظهای که مصمم هستیم، به مذاق افرادی که با این وضعیت خو گرفتهاند یا اهداف دیگری دارند، خوش نمیآید. بهبیان دیگر، اگر تمام اطرافیانمان از اقدامات ما راضی باشند، احتمالاً در حال انجام کار بزرگی نیستیم! وقتی تغییری در وضعیتی به وجود میآوریم، منافع اطرافیانمان به خطر میافتد.
به جاهای دور نرویم. این دربارۀ نزدیکترین افراد خانوادۀ ما هم صدق میکند. این کتاب (کتاب از خود آفرینی تا کارآفرینی) را پس از اتمام ساعات کاری، در ایام فراغت و در منزل نوشتم و برای نوشتن آن، کتابهای پرشماری را مطالعه کردم. نوشتن این کتاب بیش از دو سال وقت مرا گرفت. این فعالیت بهبهای ازدسترفتن زمان زیادی برای بازی با فرزندانم، مصاحبت با نزدیکانم و… انجام شد.
روزهای کرونا بود و زمان بیشتری در منزل بودیم و من تمام توانم را روی این هدف متمرکز کرده بودم. پس از مدتی، صدای فرزندانم بلند شد که: «بابا، از وقتی سرت را توی کتاب کردهای، دیگر با ما بازی نمیکنی!» هنوز نقاشیها و انتقادهای کودکانۀ آنها را روی بعضی از دستنوشتههایم به یادگار دارم.
دخترم میگفت: «بابا، چرا بزرگشدن ما را نمیبینی و…؟!» حق با آنها بود. این فعالیت خواستۀ من بود، نه آنها. باید این تغییر را مدیریت میکردم تا کمترین آسیب به اطرافیانم برسد؛ برای همین، سعی کردم نیمهشبها بنویسم و روزها را به وضعیت معمول برگردانم.
اما در دنیای کسبوکار، موضوع جدیتر از یک خواهش کودکانه یا انتقاد همسر یا والدین است. همکاران، مدیران، رقبا و شرکای ما، بهمحض احساس تغییر از سوی ما، واکنشهای شدید و پیشبینیناپذیری بروز میدهند. حسادت، رقابت، تهمت، تحقیر، توهین، تنش، ممنوعیت، محرومیت و اخراج، معمولیترین و محترمانهترین واکنشهاست. بسیاری نمیخواهند تغییرات مثبت و رشد ما را ببینند. هر گام ما، موجب معلومشدن فاصلهای بهاندازۀ جاماندگی آنهاست.
طبیعی است که بالادستان و همکاران و رقبای ما، در برابر پیشرفتمان واکنش نشان دهند. ما برای ایشان وصلۀ ناجوریم و تهدیدی پُردردسر. ما به آینهای تبدیل میشویم که عیوب و تنبلی و بزدلی برخی را بهصورت تمامنما بازمیتاباند. پس اگر بهترین و سادهترین راه، شکستن و خردکردنمان نباشد، با کشیدن حجاب یا نشاندن گرد وغباری روی آینه، این کار را میکنند.
اما باید بدانیم این، زندگی و راه ماست، نه دیگران. در نقطهای از زندگی، احساس تنهایی عمیقی خواهیم کرد. جایی احساس میکنیم دیگران ما را نمیفهمند. لحظهای در زندگیمان به دوراهی خواهیم رسید که در یک طرف ماییم و هدف یا خواستهمان و در طرف دیگر، کل دنیایی که حرف ما را نمیفهمند. لحظهای فرامیرسد که راهمان از راه دوستان و آشنایان و خانوادهمان جدا میشود. از این لحظه، نباید راحت بگذریم. شاید لحظۀ آزمونمان باشد و این تازه اول ماجراست.
این آزمونها ممکن است زندگیمان را متلاطم کرده، نگرش دیگران را دربارۀ ما عوض کند. ممکن است دیگران به خودخواهی، پررویی یا دگراندیشی متهممان کنند. ممکن است مجبور شویم مدتی، از دوستان و آشنایان و حتی خانوادهمان دور باشیم. ممکن است لازم باشد مدتی عزلت گزینیم یا برعکس، برای گروهی سخنرانی کنیم و شمع محفلی شویم. ممکن است بارها در تحقق هدفمان شکست بخوریم.
بنابراین قبل از حرکت و ایجاد تغییر، باید کلاه ایمنی و ساقبندهایمان را محکم ببندیم؛ چون با واکنشهایی روبهرو خواهیم شد که نمیتوانیم تصورش را هم بکنیم. بارها نیروی جاذبۀ زمین و وزش باد را احساس خواهیم کرد؛ چون به زمینمان میزنند یا به اطراف پرتاب میشویم!
کارآفرینی و موفقیت گذر از آزمونها و دوباره برخاستن است.
عموم ما ایرانیها طوری تربیت شدهایم که فکر میکنیم نباید اشتباه کنیم، دنبال تأیید دیگرانیم، از افتادن و شکستخوردن میترسیم و از تجربهکردن چیزهای تازه وحشت داریم. باید شکستخوردن و دوبارهبرخاستن را بیاموزیم و به فرزندانمان هم آموزش دهیم. باید خودمان و فرزندانمان را وارد چالشهای مختلفی همچون ورزشهای رقابتی کنیم.
باید بیاموزیم زندگی رقابت نیست، بهبود مستمر است. یکی از چیزهایی مهمی که در زمین فوتبال، روی تشک کشتی، در فنون رزمی، اسبسواری، اسکیت، دوچرخهسواری و… به مبتدیان آموزش میدهند، زمینخوردن است. مربی یاد میدهد چگونه زمین بخورند که آسیب نبینند! ما زمینخوردن و برخاستن را بارها در دوران کودکی آزمودهایم.
باید در آغاز یک کار جدید یا فراگیری حرفهای جدید، شکستخوردن و افتادن و دوباره برخاستن را از نو فراگیریم. سالم زمینخوردن و سریع برخاستن هنر است. با این دیدگاه، زمینخوردن و به اطراف پرتابشدن بهمعنای قویترشدن است.
زمانی که مشکلات کاریمان زیاد شد و در مدت کوتاهی پیشامدهای ناراحتکننده و ناگوار مختلفی برایمان رخ داد، بدانیم زنگ یادگیری و آزمون و رشد درونیمان به صدا درآمده است. ناملایمات و سختیها قصد عیارسنجی بینشِ ما را دارند. آنها عمق رسالت و میزان طلبمان را میسنجند.
همان گونه که در بخش قبلی تشریح کردم، باید از قضاوتکردن دربارۀ رویدادها بهعنوان خوب یا بد و مثبت یا منفی دست برداریم. بهجای آن، باید رویدادها را تجربه کنیم و درسی را که هر اتفاق میخواهد به ما بیاموزد، فرابگیریم. ناملایمات و سختیها به استحکام ما میافزایند و از درون، ما را پرورش میدهند و مقاوم میکنند. بدون گذر از درۀ سختیها، در وضعیتی ثابت گیر میکنیم و فرسوده میشویم.
معنی کارآفرینی ایجاد ارزش و خلق چیزی است که موجود نبوده است. لازمه خلق و نوآوری این است که زود نا امید نشد و به راحتی دست از تلاش برنداشت. اگر مقاله ۷ ویژگی مشترک کارآفرینان را مطالعه کرده باشید در می یابید که مخاطره پذیری و تحمل ابهام و همچنین توفیق طلبی( نیاز به توفیف ) ۲ ویژگی پیشبرنده کارآفرینان است که موجب می شود در روزهای سخت، ادامه دادن را ادامه دهند.
- توفیقطلبی تلاش بیشتر برای پیشرفت است. این نیاز یکی از نیازهای تعیینکنندۀ رفتار انسانی است و از ابزارهای مهمی است که انگیزش را از بیرون به درون انسان منتقل میکند و موجب خودکنترلی و خودانگیزگی فرد میشود. توفیقطلبان مخاطرهپذیرند و ترجیح میدهند از مهارتهای خود استفاده کنند، نه اینکه به شانس تکیه کنند. آنها به فعالیتهای پرانرژی و سودمند میپردازند و دربارۀ نتایج عملکرد خود احساس مسئولیت میکنند.
- تمایل به مخاطرهپذیری عبارت است از پذیرش مخاطرههای معتدل که از طریق تلاشهای شخصی مهار میشوند . قدرت تحمل ابهام عبارت است از پذیرفتن عدمقطعیت بهعنوان بخشی از زندگی، توانایی ادامۀ حیات با دانشی ناقص دربارۀ محیط و تمایل به آغاز فعالیتی مستقل بیآنکه بدانیم آیا موفق خواهیم شد یا خیر. کارآفرین به راهی که میرود، معتقد است، بدون اینکه اطمینان داشته باشد به هدف میرسد یا خیر. کارآفرین بدون اینکه احساس تهدید یا ناراحتی کند، قادر است بهطور اثربخش با اوضاع و محیط مبهم و غیرقطعی و غیر شفاف روبهرو شود. ابهام سبب انگیزش کارآفرین میشود.
- اگر کسب و کار را مانند آونگی بدانیم که دوطرف متضاد دارد که در یک سمت ثروت و افتخار و راحتی و در سمت دیگرش شکست، شنیدن جواب منفی، سختکوشی، خدمت باشد، کارآفرینان از طرف در دسترس و سخت پاندول کسب وکار آغاز می کنند. برای شرح بیشتر اجازه بدهید شما را با قانون وهم یا دوگانگی آشنا کنم:
قانون وهم (قانون دوگانگی یا کثرت)
در مقاله ۷ قانون معنوی موفقیت شما را با قوانین مختلفی آشنا کردم . اما اجازه بدهید شما را بیشتر با قانون وهم یا دوگانگی آشنا شویم. با دانستن این قانون می توانید به گونه مناسبی آن را در زندگی و کسب وکارتان بکار برید:
قانون وهم، قدرت جادویی آفرینش است که به آن دوگانگی یا کثرت هم میگویند. اگر قانون وحدت (توانایی مطلق) را به نور تشبیه کنیم، قانون کثرت را میتوانیم بهسان منشوری بدانیم که وقتی آن نور به این منشور میرسد، چندگانه و منکسر میشود. بهبیان دیگر، نورِ وحدتی که حجاب برمیکشد، در کثرت منشور وهم، متجلی میشود. این حجاب دوگانه و توهمزا مبنای تمام قوانین و علوم طبیعی است.
برای روشنشدن موضوع، اجازه بدهید برخی از قوانین علوم فیزیک را با هم مرور کنیم:
طبق قانون سوم نیوتن: «هر عملی را عکسالعملی است مساوی، ولی در جهت مخالف با آن.» به این ترتیب، عمل و عکسالعمل با هم برابرند. بهبیان دیگر، داشتن یک نیرو بهتنهایی ممکن نیست و همواره باید حداقل دو نیروی برابر و متضاد وجود داشته باشد.
جریان الکتریسیته بر اثر دوقطبی مثبت و منفی به وجود میآید و بهبیان دیگر، تضاد الکتریکی پروتونها و الکترونها موجب پیدایش جریان الکتریسیته شده است. به همین ترتیب، قوۀ مغناطیسی دو قطب مخالف و متضاد دارد.
گردش سیارات منظومۀ شمسی به دور خورشید یا گردش الکترونهای اتم به دور هسته، بر اثر نیروی دوگانه به وجود میآید. هیچیک از قوانین فیزیک، شیمی یا علوم طبیعی دیگری یافت نمیشود که از اصل تضاد مبرّا باشد.بنابراین دنیای طبیعت، دنیایی دوقطبی است، دنیای دوگانگی و تضادهاست. تمام حیات، کشمکش بین نیروهای متضاد است. قطبیبودن، تضاد و دوگانگی نیروها را میتوان موجب پیدایش حرکت و گردش حیات و آفرینش دانست.
از طرف دیگر، این قطبهای متضاد عموماً نیروهای برابری دارند. مثلاً اندازۀ شب و روز یکسان است. اگر زمستان سردی داشته باشیم، معمولاً تابستان گرمی داریم. میزان جزر، تابعی از مد است. بهبیان دیگر، حرکت دنیا حرکتی پاندولی و دوقطبی است. برای اینکه در تعادل باشیم، باید خود را با پاندول گیتی تنظیم کنیم و در انطباق با حرکت پاندول گیتی، گاهی به اینسو و گاهی به آنسو در رقص باشیم.
با شناخت این قانون در می یابیم که حرکت طبیعت همچون ساعت پاندولی است که در دو جهت متضاد حرکت میکند. رفتن به یک جهت، نیروی برگشت به جهت دیگر را تأمین میکند. طبق این قانون، نمیتوانیم یکی را بدون دیگری تجربه کنیم.
اغلب مردم میخواهند بدون تحمل رنج، مستقیم به گنج برسند و بدون غمگینبودن، شاد باشند و موفقیت را بدون شکست به دست بیاورند. خواستۀ آنان همچون دستیافتن به قلۀ کوه بدون گذشتن از دره و کوهپایه است. نکته همین جاست. نباید یکی از دو سوی قطب متضاد را برگزینیم؛ بلکه باید کل جریان را دریابیم و در رقص باشیم. با درک قانون دوگانگی، درمییابیم که جزر و مد، صعود و سقوط، گل و خار، گنج و رنج، دوست و دشمن، شب و روز، لذت و درد، غم و شادی، خیر و شر، ظلمت و نور و نیز تولد و مرگ، دو روی سکۀ «وهم» هستند
با درک این قانون، در حق خود و اطرافیانمان لطف میکنیم؛ چراکه درمییابیم در جهان زورسالاری، جنگ و ستیز بیمعناست. جهان بر پایۀ نور و نیکخواهی و وحدت بنا شده و نه رقابت و ظلمت. بهرسم طبیعت، خورشید بهموقع جای خود را به ماه و ستارگان میدهد، سرمای زمستان بهآرامی جای خود را به گرمای تابستان میبخشد و کویر بیآبوعلف لوط روزگاری دریای خروشانی بوده است و چهبسا دوباره پر از آب و تالاب گردد. آری، شب و روز، خورشید و ماه، گرما و سرما، گل و خار و نیز غم و شادی باید بهنوبت بر یکدیگر تسلط یابند تا موجب گردش چرخ جهان شوند و این قانونی جهانی است.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «آسمانها و زمین را بهحق آفرید. شب را بر روز و روز را بر شب بپوشاند و خورشید و ماه را مسخّرِ فرمان خویش قرار داد. هریک [بر مدار خود] بهوقت معیّن گردش میکنند. آگاه باشید که او قادر و آمرزنده است.»[۱۲]
مشو ز وحدت و کثرت دوبین، که یک نور است که آفتاب شود روز و شب ستاره شود (صائب تبریزی)
با درک و پذیرش قانون وهم، رخدادها را بهگونهای دیگر تفسیر میکنیم. اگر شادمانی در جهان بیوقفه بود، آیا معنای شادی یا غم را میدانستیم؟ درد وسیلهای است برای یادآوری اینکه چیزی درست نیست یا پیام آمادهباش به بدن برای مبارزهای بزرگتر است. هیچ گنجی بدون رنج به دست نمیآید و برعکس، پس از تحمل هر رنجی به گنجی دست خواهیم یافت.
کاربرد قانون وهم در کسب وکار و زندگی
خب، این قانون در زندگی و کسبوکار چه کمکی به ما میکند؟
طبق قانون دوگانگی، درمییابیم که حرکت طبیعت، همچون پاندول ساعتی است که در نوسان رفتوبرگشتی حرکت میکند. رفتن به یک جهت، نیروی برگشت به جهت دیگر را تأمین میکند. در دو سر آن، دو نیروی متضاد قرار دارد. در سویی، شکست و رنج و عذاب است و در طرف دیگر، موفقیت و شادکامی. طبق این قانون نمیتوانیم یک سو را بدون سوی دیگری تجربه کنیم.
برخی هم میخواهند در حیطۀ امن خود فعالیت کنند؛ لذا آونگ آنها فقط کمی از درد و رنج را طی میکند و در نتیجه به میزان ناچیزی از موفقیت و شادکامی دست مییابند.
نکتۀ دیگر اینکه آنچه طلب میکنیم، همچون سعادت و پیروزی و ثروت، معمولاً دور از دسترس است؛ اما سمت دیگر آونگ همچون شکست، شنیدن جواب منفی، سختکوشی، تلاش، کمک به دیگران و خدمتکردن، در کنترل است. به همین دلیل، میتوانیم برای رسیدن به موفقیت، از سمتی که در دسترس است، آغاز کنیم.
با عمیقشدن در قانون کثرت متوجه شدیم که باید دو سویۀ متضاد را در تصمیمگیریهای خود لحاظ کنیم؛ در صورتی که معمولاً برای تعیین استراتژیها و اهداف در برنامهریزیهای کوتاهمدت و بلندمدت، عموماً از سوی مثبت پاندول دنیا و زندگی نگاه میکنیم.
برای مثال، همۀ کشورها میخواهند امنیت، رفاه، سلامت و اقتصاد پویایی داشته باشند. استراتژی اکثر سازمانها تولید بیشتر، سودآوری بیشتر، ربودن گوی سبقت از رقبا، افزایش کیفیت یا تنوع محصولات، خوشنامی و توسعه است. اگر از افراد عادی هم بپرسیم که هدفشان در زندگی چیست، اغلب پاسخهایی نظیر افزایش رفاه خود و خانواده، سلامتی، رابطۀ عمیق با خداوند، رسیدن به شهرت، دستیافتن به ثروت، محبوبیت و خوشنامی میدهند.
این سؤال که «اهداف کشور، شرکت یا خودم چیست؟» گمراهکننده است؛ چراکه پاسخگویی به این سؤال، ما را بهسمت سویۀ مثبت پاندول میکشاند. سؤالی پرسیدهایم که گزینهای «همیشه مطلوب» در پاسخ دارد! همه به خوشبختی «بله» میگویند. آیا فردی هست که کشورش را در جنگ و تنگدستی بخواهد؟ یا شرکتی، هدفش را زیان بیشتر تعریف کند؟ بدیهی است که همه بخواهند سالم، پولدار، جذاب، محترم، خوشنام و موفق باشند. اجازه بدهید از سوی دیگرِ پاندول به مسئله نگاه کنیم.
در تدوین استراتژیها و تعیین اهداف خود میتوانیم بپرسیم: «برای رسیدن به چهچیز حاضرم رنج بکشم؟ برای چهچیز حاضرم بجنگم؟ و مهمتر آنکه چقدر صبر و طاقت درد نیش را دارم؟
اگر بدنی سالم و جذاب میخواهم، طاقت چند ساعت عرقریختن را دارم؟ برای سالمزیستن، طول قدمهایم را چقدر افزایش خواهم داد؟ لقمههایم چقدر کوچک میشوند؟»
با این سؤالات میتوانیم بین هوس یا هدف و بین شعار یا عمل تمایز قائل شویم و حد خودمان را دریابیم. اگر میخواهیم کسبوکارمان را راه بیندازیم، چقدر طاقت بلاتکلیفی، شکستهای متوالی و تحمل ابهام را داریم؟
بسیاری از ما همچون پهلوان شعر مولوی، آرزو داریم نقش شیری را بر بازوان خود نقش ببندیم یا شرکتی و کشور قدرتمندی همچون شیر داشته باشیم؛ اما طاقت درد نیش را نداریم. در مسیر تعالی شرکتمان، میخواهیم کدام گاو طلایی را قربانی کنیم؟
شیر بیدم و سر و اشکم که دید اینچنین شیری خدا خود نافرید…
ای برادر صبر کن بر درد نیش تا رهی از نیش نفس گبر خویش
گر همیخواهی که بفروزی چو روز هستیِ همچون شبِ خود را بسوز
هستیات در هست آن هستینواز همچو مس در کیمیا اندر گداز
در من و ما سخت کردستی دو دست هست این جمله خرابی از دو هست (مثنوی معنوی)
به کسانی که میخواهند در جادۀ کارآفرینی قدم بگذارند، آموزش میدهم که اولین کسبوکارهایشان را با هدف یادگیری و تجربهآموزی و شکست تأسیس کنند، نه با هدف کسب سود یا درآمدی هنگفت.
دنیای کسبوکار دنیای بیرحمی است. همچون بیابانی پُرسراب، راهنابلدان و تازهواردان را به کام مرگ میکشاند. لذا پذیرش شکستها و موفقیتهای کوچک و طیکردن آرام مسیر، بهتر است از باختن همهچیز در سراب موفقیت. بهقول معروف: «آنکه میخواهد روزی پریدن بیاموزد، ابتدا باید ایستادن، راهرفتن، دویدن و بالارفتن را بیاموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمیکنند.»
خداوند انسانها را از طریق نیت، از طریق صبر و از طریق تلاششان میآزماید. مطمئن باشیم تندباد حوادث درخت خواستهمان را درمینوردد تا استحکام ریشهاش بر خودمان معلوم شود. فرقی ندارد چه میخواهیم یا هدفمان چیست، باید تا تحقق هدف، با عشق و ایمانمان زندگی کنیم. مرز آرزو و خواستۀ واقعیمان با تلاش و جدیت و آستانۀ تحملمان مشخص میشود.
گـر مرد رهی میان خون باید رفت وزپــایفتاده، سرنگون بـاید رفـت
تو پای به ره بنه، دگر هیچ مـپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت (عطار)
با طرح سؤال از سمت منفی پاندول، درمییابیم که در این کویر کنونی، آرزویمان آب است یا سرابی بیش نیست. اگر آرزوی آب داریم و نمیتوانیم موجب بارش برف و باران بشویم، زانوی غم در بغل نمیگیریم و لااقل سدها و قناتهایمان را لایروبی میکنیم و زمین را مهیای بارش میسازیم که وقتی موسم باران شد، آب بیشتری ذخیره کنیم؛ نه اینکه بر اثر غفلت، سیلاب هستونیستمان را با خود ببرد!
باید از خود بپرسیم: «تعریفم از موفقیت چیست؟ برای رسیدن به این موفقیت حاضرم چهچیزهایی را قربانی کنم؟ قامت موفقیتطلبیام چقدر است؟ چقدر تحمل درد و ابهام را دارم؟ حد استقامتم کجاست؟»
در زمان بروز سختی ها و مشکلات ببینید نگاهتان را به کجا دوخته اید؟
فرض کنید در جنگلی با درختان برافراشته در حال گذریم و طوفان درمیگیرد. زیر درخت کهنسال و بسیار بلندی پناه میگیریم. وقتی به نوک درخت نگاه میکنیم که با تازیانۀ باد چگونه در کشوقوس است، میگوییم الان است که درخت بشکند یا ریشهکن شود؛ ولی وقتی نگاهمان را به تنۀ قطور درخت میاندازیم که چگونه چون ستونی در زمین فرورفته است، دلمان آرام میگیرد که چنین بادی نمیتواند این کوه را ریشهکن کند. در مسائل، باید ببینیم نگاهمان را به کجا دوختهایم
بتهوون،[۱] آهنگساز شهیر آلمانی، از کودکی به موسیقی عشق میورزید. وی آوای موسیقی را واسطۀ حیات جسمانی و روحانی میدانست. پدرش خیلی زود استعداد موسیقی او را کشف کرد. استعداد ذاتی و تعلیمیافتن نزد استادان مختلف، او را در بیستسالگی به آهنگساز و پیانیستی چیرهدست تبدیل کرد.
اما مشکل کوچکی، سریعتر از مشهورشدنش داشت رشد میکرد. بر اثر بیماری نامعلومی، دچار کمشنوایی شد و با وجود عملهای متعدد روی گوشش، بهتدریج شنواییاش را از دست داد. وقتی در کنار دانوب زیبا به نظاره ایستاده بود و به برج بلند کلیسای سنت استفان مینگریست، موج کبوتران را دید که بهیکباره از روی برج برخاستند؛ اما برخلاف همیشه، صدای ناقوس را نشنید. بر اثر ناشنوایی و زندگی پرتلاطم، دچار افسردگی شده بود. برای یک آهنگساز، چه اتفاقی ناگوارتر از ناشنوایی است؟
بتهوون با انگیزهای عالی، به مقابله با ناشنواییاش برخاست، بهشدت با آن مقابله کرد و چندین عمل سخت را تجربه کرد. اما وقتی با وجود تلاشش، مقهور ناشنوایی شد، آن را پذیرفت. با پذیرفتن سکوت سنگین ساکت سنگ ناشنوایی که زنجیر ذهنش شده بود، با صلابت بیشتری به راهش ادامه داد. چرا که نگاه او نه به نقطه ضعفش بلکه به توانمندیهای درونی اش متمرکز شد. وقتی با وضعیت غیرمنتظرهای روبهرو میشویم، باید قدرت پذیرش و قدرت رویارویی با آن را داشته باشیم.
زمانی عشق و ایمان باعث انفجار خلاقیت بتهوون شد که آزمون سخت ناشنوایی را پشتسر گذاشت. عشقش به موسیقی و ایمانش به موفقیت باعث شد که بر مسائل شخصی و سختیهای روحی و عاطفی و حتی ناشنواییاش غلبه کند. او در نامهای به میشهلس[۲] نوشت:
“… حقیقتاً که قسمت من در زندگانی خیلی سخت بوده است؛ ولی به ارادۀ تقدیر سر میسپارم و از خدا میخواهم در مشیت الهی خود چنین بخواهد که تا وقتی مقدر است، این زندگانیِ بدتر از مرگ را تحمل کنم و لااقل از احتیاج مصون بمانم. این به من نیرو خواهد بخشید تا بتوانم مقدرات خود را هرقدر هم تلخ و دهشتناک باشد، تحمل کنم و در برابر مشیت اعلای الهی تسلیم باشم.”
او بسیاری از سمفونیهای جاودانۀ خود مانند سمفونی شمارۀ ۹، اثر میسا سولمنیس،[۳] آخرین سوناتهای پیانو را در حالی به دنیا تقدیم کرد که آنها را اصلاً نمیشنید. آخرین کارهای او شگفتی خاصی دارند و بسیاری آنها را مملو از معانی مرموز میدانند. بسیاری از موسیقیشناسان، بتهوون را بزرگترین آهنگساز تمام ادوار میدانند.
چند لحظه خود را بهجای بتهوون بگذارید و فرض کنید که نمیشنوید؛ سپس سمفونی نهم او را گوش دهید. نوای توأمان دعا، صلابت، پیروزی و وجد درونیاش را احساس میکنید؟ موسیقی از درون وجودش سرچشمه میگیرد. موسیقیِ درونش را میشنوید؟ انگار با خلق این شاهکار میخواهد به جهانیان نشان دهد که ایمان و اراده بر تقدیر پیروز میشود.
در کف شیر نر خونخوارهای غیر تسلیم و رضا کو چارهای؟ (مولانا، مثنوی معنوی)
وزیدن طوفان حتمی است. چه چاره ای اندیشیده اید؟
چالش،گریزناپذیر است. در مراحل چرخۀ عمر سازمان ، هر مرحله چالشهای خاص خود را دارد و از آنجا که کارآفرینانِ نوپا در مراحل ابتدایی تأسیس کسبوکار، چالشهای مرحلۀ ایجاد و طفولیت و رشد سریع را تجربه نکردهاند، بهراحتی در آن گرفتار یا غرق میشوند.
همانگونه که در مقاله چرا تصمیمات بدی می گیریم شرح دادم اگر ذهن ما یا ذهن سازمانمان بدون حسگر باشد به راحتی غافلگیر می شویم. یادمان باشد آزمونهای سخت در کسبوکار هم، همچون سیل و طوفان و زلزله، گاهی بیصدا میآیند و اگر تمهیدات لازم را نیاندیشیده باشیم، بهراحتی ما را در خود گرفتار میسازند و وجودمان را به چالش میکشند.
گاهی آزمونها سختترند و جنس دیگری دارند. زندگی پیامبران را مرور کنید. هریک عشق و ایمان عمیقی داشته است. بارها ایمانشان آزموده شده است. تا پای جان بر سر ایمانشان ایستادهاند و عزیزترین چیزهایشان را فدای هدفشان و ایمان و باورشان کردهاند:
در مقاله کلید اول عشق در کسب وکار گفتیم گه گاهی باید همچون موسی در پی نوری ، همچون محمد در پی هجرتی، همچون ابراهیم در پی آتشی، همچون عیسی در پی فشاندن بذر محبتی، همچون یوسف با نشاندن هوسی ادامهدادن را ادامه دهیم؛ هرقدر هم بهقول بتهوون تلخ و دهشتناک باشد و این یعنی عشق. اما لحظه ای که حضرت ابراهیم تصمیم میگیرد که پا در آتش بگذارد یا فرندش را قربانی کند، یا حضرت موسی تصمیم میگیرد که عصایش را به زمین بیافکند یا لحظه ای که حضرت عیسی یا امام حسین تصمیم میگیرد جانش را فدای اعتقاد و ایمانش کند یعنی آزمون عشق
شما پیامبر ملک خویشتنید. حاضرید چهچیزی را برای تحقق ایمانتان فدا کنید؟ تا چه حد تحمل شکست و ابهام و مواجهه با نادانستهها را دارید؟ میخواهید کدام گاو طلایی را برای تحقق هدفتان قربانی کنید؟ زمانی که تندباد حوادث و طوفان آزمونتان درمیگیرد به کدام ریسمان چنگ می زنید و ریشه ایمانتان به کدام کوهی گره خورده است؟
اینکه امتحان را فقط خاص پیامبران بدانیم، فرض اشتباهی است. لَختی بیندیشید. به یاد داشته باشید معیار سنجش انسان، جایگاه او هنگام رفاه و آسایش نیست؛ بلکه جایی است که هنگام چالش میایستد.
امتحان کردهاند ما را چند اینکه در دست ماست ایمان نیست
جمع عالم زدیم و دانستیم از صدی دهیکی مسلمان نیست (دیوان سوخته)[۱۱]
آزمون تاب آوری
۱. زندگی برخی از نوابغ و مشاهیر ایران و جهان، نظیر نورعلی برومند،[۴] غلامحسین بنان، طه حسین،[۵] محمد قاضی،[۶] فرانسیسکو گویا،[۷] بتهوون، جان نش،[۸] هلن کلر[۹] و وحید رجبلو را مطالعه کنید. ببینید با وجود ناتوانی فیزیکی یا آسیبهای واردشده، چه توانایی و ایمانی داشتهاند؟
چگونه از بوتۀ آزمون سخت زندگیشان بیرون آمدهاند و چه آثاری خلق کردهاند؟ چه عاملی باعث شده دوران نقاهتشان را کاهش دهند و قبای موفقیت بر تن کنند؟ چگونه ادامهدادن را ادامه دادهاند؟
۲. بنیه و تابآوری شما چقدر است؟
در دوران زندگی فردی و زندگی شغلی، چه مشقتهایی را تحمل کردهاید؟ چند بار طعم گس شکست را چشیدهاید؟ پس از هر شکست، چه مقدار زمان برای ایستادن مجدد صرف کردهاید؟ دوران نقاهتتان چقدر بوده است؟ چگونه بهبود یافتید؟ سهم شما در بهبودتان چقدر بوده؟ سهم دیگران چقدر؟
۳. برای داشتن بنیۀ قوی، تنها راه این است که پوستکلفتتر شوید.
آیا میتوانید ترتیب یک مانور برای شکستخوردنتان در موضوعی را بدهید؟ شما که میدانید بهزودی طوفانی از راه میرسد یا روی گسل زلزلۀ آزمونها قرار دارید، چه تمهیداتی برای گذر از این وضعیت اندیشیدهاید؟
فرض کنید بر اثر نزول بلایای طبیعی، کسبوکارتان قرار است آسیب جدی ببیند. باید پیشبینیهای لازم را بکنید. خودتان را بیازمایید و برای کسبوکارتان مانور زلزله و مانور طوفان و مانور ورشکستگی برگزار کنید. چگونه کسبوکارتان را از این آزمونهای سخت عبور میدهید؟
۴. فرض کنید پس از ده سال مدیریت در شرکتی، به مدیرعامل جدید شرکت تقاضای ترفیع دادهاید؛ ولی بهجای ترفیع، بهدلیلی حکم اخراجتان را دریافت میکنید. چه میکنید؟ برنامۀ دوم[۱۰] شما چیست؟
در اوضاع بحرانی و زمانی که عدماطمینان حاکم است، باید بهغیر از هدف یا برنامۀ اصلی، برای وقوع احتمالات متضاد برنامهای داشته باشید. در مثال بالا، تغییر مدیرعامل بهمعنای تغییر نگرش و تغییر سیاستها و تغییر مدیریت ارتباطات و حتی ساختار سازمانی شرکت است. پس همان قدر که امکان رشد دارید، امکان سقوط هم دارید. برنامۀ دومتان چیست؟ چگونه میخواهید ادامه دهید؟
۵. نگاه و عزم راسختان بر چهچیزی متمرکز است؟ ایمانتان چقدر است؟ تا کجا برای تحقق هدفتان خواهید جنگید؟ برای تحقق هدفتان حاضرید چقدر از خودتان، زمانتان، خانوادهتان، دوستانتان و تفریحاتتان بگذرید؟
نویسنده سعید مصباح – برگرفته از کتاب از خودآفرینی تا کارآفرینی – انتشارات هورمزد
سایت اندیشکاران
توسعه فردی، توسعه کسب وکار و کارآفرینی
در صورت علاقه به این مطلب لطفاً مقالات زیر را نیز مطالعه فرمایید:
کلیدهای طلایی برای موفقیت، توسعه فردی و کارآفرینی: کلید اول عشق در کسب وکار
کلیدهای طلایی برای موفقیت، توسعه فردی و کارآفرینی: کلید دوم همچون عقاب باشید
کلیدهای طلایی توسعه فردی، کارآفرینی و توسعه کسب وکار: کلید سوم با تونلهای هوایی اوج بگیرید– ایجاد شبکه اجتماعی و تعامل با دیگران
کلیدهای طلایی موفقیت، توسعه فردی و کارآفرینی: کلید چهارم سخت کوش باشید
راهکارهایی برای بهبود تصمیم گیری، ارزش آفرینی و خلق کسب و کار موفق
پاورقی:
[۱]. لودویگ فان بتهوون موسیقیدان و آهنگساز آلمانی (۱۷۷۰ تا ۱۸۲۷).
[۲]. ایگناتس مُشهلِس (Ignaz Moscheles) نوازندۀ پیانو و آهنگساز اهل بوهم چکسلواکی.
[۳]. Missa solemnis
[۴]. نورعلی خان برومند (۱۲۸۵ تا ۱۳۵۵ش). نورعلی خان برومند نوشتن موسیقی بلد نبود، اما با وجود نابینایی، موسیقی را از طریق گوش بهخوبی فرا گرفت و به نسلهای بعد منتقل کرد. او را میتوان یکی از بهترین آموزگاران تاریخ موسیقی ایران نامید که لایههای زیرین موسیقی اصیل ایرانی را بهخوبی درک کرده بود.
[۵]. طه حسینعلی بن سلامه (۱۳۰۶ تا ۱۳۹۳ق).
[۶]. محمد قاضی (۱۲۹۲ تا ۱۳۷۶ش).
[۷]. فرانسیسکو خوزه گویا (۱۷۴۶ تا ۱۸۲۸).
[۸]. جان فوربز نَش جونیور (۱۹۲۸ تا ۲۰۱۵).
[۹]. هلن آدامز کِلِر (۱۸۸۰ تا ۱۹۶۸).
[۱۰]. Plan B
[۱۱]. دیوان سوخته، حاج میرزا احمد عابد نهاوندی (مشهور به حاج مرشد چلویی).
[۱۲]. تفسیر نمونه، ج۱۹؛ «خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ یُکَوِّرُ اللَّیْلَ عَلَی النَّهَارِ وَ یُکَوِّرُ النَّهَارَ عَلَی اللَّیْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّی أَلَا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ» (زمر، ۵).
2 دیدگاه
pinterest video downloader to photos
I have read some excellent stuff here Definitely value bookmarking for revisiting I wonder how much effort you put to make the sort of excellent informative website
Thank you for registering on our website 92897
۳۲۳۵۷۷